باریکه ی عشق ...

معبری به آسمان ...

اندر احوالات یک میرزا . . چهار

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ح.ه * سید فریاد*

اندر احوالات یک میرزا . . . سه

 

بنام نامی الله 

 

پرسه ی خرید فلان از داروخانه 

 

اصلا از وقتی این داروخانه ها شروع کردند به فرهنگ نسازی !! زندگی های مردم ما یه جورایی شده ...

از وقتی این خاانم متسدی بانک فروش فلان ها با صدای بلند صدا می زند : آقای محترم شما از فلان می خواستید ؟! آیا با طرز استفاده ی فلان آشنا هستید ؟ آیا تا به حال از فلان استفاده کرده اید ؟ بنده خدایی که از بد روزگار مشتری شد از کرده که هیچ ؛ از آفرینش خود پشیمان می شود و آرزو می کند زمین دهان باز کند تا در آن شیرجه ای به عمق فراموشی بزند تازه اگر از عرق کردن و خجالت کشیدن آن بنده خدا ! و بروشور محصول فلان با یک اشانتیون از فلان محصول با محصول خریداری شده در پاکت پلاستیکی سفید رنگ !!! و نگاه های متعجب و نگران مردم و لنگ لنگ زدن پاهای بیجاره مشتری! در هنگام رفتن که بگذریم باید بگویم مردشور این فرهنگ نسازی در این داروخانه ها را ببرم . . .

 

سید فریاد (ح.ه)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ح.ه * سید فریاد*

اندر احوالات یک میرزا . . . دو

 

بنامی نامی الله 

 

پرسه تلفن همراه و مامی روشنفکر

 

اصلا این رفقا انگار به موبایل من ، نه هرگز ! به زنگ خور تلفن همراهم آلرژی دارند !؟ وقتی تلفن زنگ می خورد شروع می کنند به امر به معروف و نهی از منکر بسیار زورکی ! فلانی سیگار نکش !! دوست دخترت کارت داره !!! بیا یه پیک هم تو بزن !!! لاصه مادر پشت خط ما نیز از آن رونشفکر های روزگار است ؛ آره عزیزم مامی مزاحم کارت شدم ؟ مهمونی هستی ؟ عزیزم اذیتش نکن برو حتما کارت داره ؟ خلاصه من مانده ام با این همه مشغله در صف بانک !!!

 

سید فریاد (ح.ه)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ح.ه * سید فریاد*

اندر احوالات یک میرزا . . . یک

بنام نامی الله

من آن خودم که تو گویی همان هستی توست . . .

نه یک سازشگر

نه یک بی غیرت

نه یک مصلحت طلب بی شرف

من از این برچب ها مبرایم

آنقدر آزاد که تو گویی ...

تکه ای از ابر

سخنی بر لب

اصلا

خسی در میقاتم ...

---------------------------------------

این راه باریکه ای بیش نیست

به مقصد سردرکمی

.

.

.

تو بیا و مشتی باش

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ح.ه * سید فریاد*